بیلگیتس در گذر زمان

امروزه کمتر کسي است که به نقش مهم بيل گيتس در دنياي مجازي واقف نباشد. او با ترکيب دانش فني، استراتژيهاي تجاري و شخصيت جاه طلبش، موفقيتهاي بزرگي به دست آورد تا جايي که هيچ کدام از رقيبانش نتوانستند حتي به او نزديک شوند.
گيتس از روز ۲۷ ژوئن فعاليتهاي روزمره خود در مايکروسافت را ترک کرد.شرکت غولآساي مايکروسافت با حدود ۸۴ هزار کارمند و گردش مالي ساليانه ۶۸ ميليارد دلار حاصل تلاشهاي اين مرد بزرگ است. از اين پس، گيتس تصميم دارد بيشتر وقت خود را در بنياد خيريه “بيل و مليندا گيتس” صرف کند.
او که حدود چهل سال پيش کار خود را از برنامهنويسي يک ريزپردازنده Teletype آغاز کرده بود، اين صنعت را متحول و زندگي ما را دگرگون کرد. در طول اين راه پرپيچ و خم، خدمات بزرگي به مردم آمريکا و تمام مردم دنيا کرد که يکي از آنها، فعاليتهاي خيريه سالهاي اخير اوست.
شايد رقباي او از هوش و دانش بالايي برخوردار باشند ولي تنها عده محدودي از آنها شم اقتصادي بالايي دارند. در واقع ميتوان گفت در صنعت فناوري اطلاعات، عده کمي توانستهاند مثل او بدرخشند. هرچند علاقه شخصي خود گيتس به برنامهنويسي است (چيزي که از نوجواني در او شکل گرفته) اما در تصميمگيريهاي کلان توانسته هماهنگي مناسبي بين فعاليتهاي علمي و اقتصادياش ايجاد کند و پيش از هر چيز به سود شرکت فکر کرده است.
Erik Brynjolfsson پروفسور تجارت ديجيتال دانشکده مديريت MIT معتقد است: “گيتس از دانش فني و تجاري بالايي برخوردار است که در دنياي مجازي منحصر به فرد است. هيچکس منکر دانش فني بالاي او نيست، اما موفقيت شرکت مايکروسافت در اصل حاصل هوش اقتصادي و مهارتهاي تجاري گيتس است! او هميشه به مرزهاي پيشرفت و توسعه اقتصادي فکر کرده و فاصله خود را با رقبا بيشتر کرده است.”
بيل گيتس، با همان عينک معمولياش در سال ۱۹۸۶ ( تنها ۱۱ سال پس از تاسيس شرکت مايکروسافت) به همراه دوستش پل آلن (Paul Allen)، “ميلياردر جهاني” لقب گرفت.
محصولات مختلف شرکت زير نظر او توليد ميشدند. اين محصولات که در ابتدا هيچ مشتري خاصي نداشتند، پس از ارائه چندين نسخه، خريداران خود را يافته و سپس در نسخههاي بعدي مورد توجه قرار ميگرفتند. اين شرايط تا سال ۱۹۸۸ که مايکروسافت با پشت سر گذاشتن شرکت Lotus به بزرگترين شرکت سازنده نرمافزار در دنيا تبديل شد، ادامه داشت.
Dodge John يکي از بنيانگذاران مجله PC Week ( که اکنون به eWeek تغيير نام داده ) ميگويد: “Windows 1.0 اصلا عملکرد خوبي نداشت چرا که عملياتي انجام ميداد که از عهده سختافزارهاي آن زمان خارج بود. همچنين سرعت و حافظه بالايي طلب ميکرد. اما ويندوز Windows 3.0 اولين ويندوزي بود که واقعا عملکرد مفيد و کاربردي داشت.”
عمليات ساخت Windows 1.0 در سال ۱۹۸۳ آغاز و در سال ۱۹۸۵ به بازار عرضه شد. Windows 3.0 در سال ۱۹۹۰ در مراسم با شکوهي در نيويورک با حضور گيتس براي اولين بار به دنيا معرفي شد. پس از آن بود که ويندوز گيتس، به سرعت سيستم عامل مکينتاش را ( که به عنوان يک سيستم عامل گرافيکي در سال ۱۹۸۴ براي کامپيوترهاي شخصي ساخته شد ) پشت سر گذاشت.
اين حضور دير هنگام در بازار بود که باعث شد، رقباي مايکروسافت ارزيابي درستي در مورد اين شرکت جديد نداشته باشند. آنها به قدرت فني شرکت و مهارت تجاري گيتس واقف نبودند.
بيل گيتس با گذشت زمان روش خود را تغيير نداد: او تنها زماني وارد يک عرصه از توسعه فناوري ميشد که کاملا با آن آشنا بود.
سپس گيتس به مرور زمان، بنيانگذاران و شرکتهاي پيشرو را کنار ميزد و بازار را در اختيار ميگرفت. گاهي اوقات او براي اين کار از تکنيکهاي تجاري استفاده ميکرد که اصلا به مذاق رقبا خوش نميآمد، آنچه که بعدها پاي وکلاي Antitrust را به دنياي مجازي باز کرد ( وکلاي Antitrust در زمينه رقابت تجاري شرکتها تحقيق ميکنند تا يک شرکت نتواند با انحصار تمام بازار را در اختيار خود بگيرد).
اما نکته کليدي در موفقيت مايکروسافت همکاري با شرکت IBM بود که به خوبي شروع شد ولي به شکل نامطلوبي به جدايي انجاميد. تمام ماجرا بدين شکل آغاز شد:
« وقتي Gary kildall از شرکت Digital Research ، در طراحي سيستم عامل CP/M که به سفارش آيبيام بود، شکست خورد، گيتس انجام اين پروژه را بر عهده گرفت.
او بعدها (QDOS (Quick and Dirty Operating System که يکي از برنامههاي هم خانواده CP/M است و توسط Tim Patterson نوشته شده بود را از شرکت محصولات کامپيوتري سياتل خريد و حق استفاده آن را با نام MS-DOS براي شرکت آيبيام واگذار کرد.
سپس در يک حرکت زيرکانه اين حق استفاده را به ديگر سازندگان سختافزار نيز داد. يکي از اين شرکتهاي سازنده سختافزار Compaq بود که پس از چند سال آيبيام را پشت سر گذاشت. اين حرکت مهارت بالايي ميطلبيد که گيتس داشت.
با گذشت زمان، گيتس به اهميت و ارزش همکاري با آيبيام پي برد و در طراحي و ساخت چندين نسخه از DOS به کار مشترک با آنها پرداخت. اين همکاريها به توافقي براي ساخت نسخه سيستم عامل OS/2 در سال ۱۹۸۵ ختم شد.
نسخه۱٫۱ اين سيستم عامل در سال ۱۹۸۸ به بازار عرضه شد که موفقيت چنداني نداشت. در حالي که آيبيام به دنبال يکپارچه کردن و وحدت شرکتها و نمايندگيهاي مختلف خود در صنعت PC بود، گيتس تيم مستقلي براي توسعه ويندوز تشکيل داد تا با همان ويژگيهاي OS/2 ، محصولي ارزانتر توليد کند.
ويندوز کمتر به سختافزار وابسته بود و با ساختار PC هاي توليد شده هماهنگي بيشتري داشت. بسياري اين حرکت گيتس را مقابله با آيبيام تعبير کردند. در واقع او وارد يک قمار شده بود. او با جسارت خود ريسک بزرگي را پذيرفت که حالا همه ما ميدانيم درست بوده است. در نتيجه آيبيام ميليونها دلار در ساخت OS/2 هدر داد و بعد بازار تجارت PC را به کلي ترک کرد.
با توسعه ويندوز، گيتس به فکر طراحي و تقويت Microsoft Office افتاد.
درست است که تهيه اولين کپي از نرمافزار، به خاطر تمام کارهاي برنامهنويسي، هزينه بالايي دارد اما کپيهاي بعدي هزينه بسيار پاييني خواهند داشت. بدين صورت، سود سرشاري براي مايکروسافت به ارمغان ميآورد.
در اين مورد Brynjolfsson بيشتر توضيح ميدهد: “فروش جداگانه محصولات متوسط ارزش مالي بالايي در بازار ندارد. ولي اگر آنها را در يک بسته جمع آوري کنيد، جذابيت بيشتري براي خريدار خواهد داشت و اين امتياز بزرگي براي گيتس بود.
در اين شرايط اگر محصول بهتري هم وارد بازار شود خريداران بسته کامل متوسط Microsoft Office را ترجيح ميدهند.” در واقع اين بيشتر شبيه بسته غذاهاي McDonald است. در واقع با در نظر گرفتن ويژگيهاي محصولات مايکروسافت، قيمت آنها ارزانتر از محصولات رقباست و بيل گيتس شرايط جديد دنياي اقتصاد اطلاعات را بيشتر و بهتر از رقبا شناخت.
استفاده از اين مدل در توليد محصولات، سود بالايي نصيب مايکروسافت کرد تا با پشتوانه مالي مستحکمتري نسبت به رقبا، به فکر توليد محصولات جديدتر باشد. در اين شرايط معمولا شرکتها با احساس حاشيه امنيت، فعاليتهاي خود را به آرامي و با غرور ادامه ميدهند، اما گيتس سالها با اين شرايط جنگيد.
در اوايل دهه ۱۹۹۰ ، گيتس مرعوب پديده جديد اينترنت نشد، بلکه با برنامهريزي، طرحهاي جديدي براي فعاليتهاي شبکه اينترنت طراحي کرد.
او در سال ۱۹۹۵ آشکارا اولويت فعاليتهاي شرکت را در راستاي برنامههاي اينترنتي قرار داد. شايد در آن برهه حساس، ورود به اين بازار، ريسک بزرگي به شمار ميرفت، اما مثل هميشه مايکروسافت و گيتس وارد بازاري شدند که توسط ديگران پايهگذاري شده بود. سپس با تلاش بسيار به شرکت پيشرو در اين بازار جديد تبديل شدند.
پس از آن به تدريج انحصارگرايي مايکروسافت شروع شد تا آنجا که درآمدهاي تجاري شرکت تمام رکوردها را شکست. در واقع مايکروسافت نه تنها ابزارها و برنامههاي خود را به صورت يک بسته واحد ارائه ميدهد بلکه با طراحي مخصوص آنها، شما را وادار مي کند از ويندوز استفاده کنيد.
در اواسط دهه ۱۹۹۰ وقتي مايکروسافت مرورگر Internet Explorer خود را به همراه ويندوز به بازار ارائه کرد، با يک پرونده Antitrust جنجالي روبرو شد. در واقع ارائه رايگان مرورگر به همراه ويندوز، طرحي بود براي مبارزه با اولين برنامه مرورگر دنيا يعني Netscape Navigator.
با اين کار وقتي Netscape شديدا دچار بحران شد، به همگان ثابت گرديد که اين استراتژي موفق بوده است.در نتيجه بيل گيتس از زير چتر آيبيام بيرون آمد و با ليست طولاني از دشمنان مختلف از جمله آيبيام، Lotus، Novell، Sun مواجه شد.
مديران ارشد اجرايي اين شرکتها همواره از فعاليتهاي مايکروسافت خشمگين ميشدند. قاضي اين پرونده “توماس پنفيلد جکسون” هم پا را از دايره مسئوليتها فراتر گذاشته و با ابراز تنفر از گيتس و تاکتيکهاي تجاري شرکتش در مصاحبههاي مطبوعاتي، اوضاع را بحرانيتر کرد. با وجود تمام ويژگيهاي مايکروسافت، چيزي که بهترين مغزهاي دنياي مجازي را جذب مايکروسافت کرد شخصيت جذاب و موفقيتهاي بيشمار بيل گيتس بود.
Tim Patterson ( خالق QDOS ) به همکاري با مايکروسافت پرداخت، Dave Cutler از شرکت Digital Equipment Corp جدا شد و رئيس بخش توسعه ويندوز NT مايکروسافت شد، Jim Alchin که يک آرشيتکت نرمافزار است و سازنده سيستم پردازشي Banyan VINES بود، به يکي از مديران مايکروسافت تبديل شد و هنگامي که گيتس به دنبال يک آرشيتکت ارشد نرمافزاري بود، Ray Ozzie، مغز متفکر Lotus اين مسئوليت را بر عهده گرفت.
زماني که مايکروسافت دشمنان بسياري داشت، اين مديران با تجربه شرکت بودند که با تلاش، حمايت و تشويق خود، شرکت را به سوي پيشرفت هدايت کردند.
يکي از ويژگيهاي ويندوز، آغوش باز آن براي ابزارها و برنامههاي مختلف است؛ بدين ترتيب تمام توليد کنندگان بخش نرمافزاري و برنامهنويسان خرد و کلان ميتوانند وارد اين بازار پرسود و جذاب شوند. شرکت مايکروسافت اعلام کرده حدود چهار صد هزار شخص حقيقي و حقوقي در دنيا با آنها همکاري مي کنند.
البته انتظار ميرود دويست و چهل هزار شخص حقيقي و حقوقي ديگر نيز باشند که بدون داشتن قرار داد رسمي با شرکت، از فناوريهاي مايکروسافت در راستاي توليدات خود استفاده ميکنند و حالا در مرکز تمام اين فعاليتها بيل گيتسي قرار دارد که در حال کنارهگيري است: ترکيبي از هوش فناوري و شناخت بازارهاي جهاني!
اما مايکروسافت شرکتي است که با وجود حجم بالاي فعاليتها و نيروي انساني، بايد راههاي جديد خود را بيابد. جديدترين چالش آنها تصاحب شرکت ياهو براي مقابله با شرکت گوگل است. تلاشي که تاکنون بينتيجه باقي مانده است. از سوي ديگر شرکت بايد موقعيت خود در زمينه سيستم عامل را تثبيت کند، چيزي که ونيدوز ويستا را تا حد زيادي تضعيف کرده است.
البته همه در اين زمينه به Windows 7 فکر ميکنند تا شرايط عوض شود. اما اگر Steve Ballmer دوست قديمي گيتس و مسئول ارشد اجرايي شرکت چيزي از رئيس خود آموخته باشد، بايد آماده پذيرفتن ريسک و انجام کارهايي باشد که شايد به نظر بقيه عجيب باشد.
چه کسي بر مايکروسافت حکومت خواهد کرد؟
اين هياهويي که به پا شده وسوسه جانشيني بيل گيتس است که همه را تحت تاثير قرار داده است.
در ابتدا بهتر است بگوييم رياست مايکروسافت مسئوليت بزرگي است که از عهده خيليها خارج است. گيتس به عنوان رئيس و بزرگترين سهامدار شرکت، هميشه سايه خود بر مايکروسافت را حفظ خواهد کرد. به هر حال قدرت و نفوذ او، هر مدير و مسئولي در شرکت را تحت تاثير قرار ميدهد.
استيو بالمر، مسئول ارشد اجرايي شرکت هم معترف است که هرگز نميتواند مانند گيتس باشد و سابقه او هم نشان ميدهد بالمر مرد بازار و خريد و فروش است. در واقع تفاوتهاي آشکاري بين مدعيان رهبري مايکروسافت وجود دارد: از يک سو Ray Ozzie (آرشيتکت ارشد نرمافزاري شرکت) و Craig Mundie (مسئول ارشد پژوهش و استراتژي شرکت) و از سوي ديگر سهام داراني همانند Kevin Turner که هم اکنون مسئول ارشد بخش پردازشي شرکت است.
حالا سوال اينجاست که کدام ويژگي مهمتر است: فناوري يا فروش؟
با توجه به اين نکته که بزرگترين موفقيتهاي شرکت در سايه رهبري مسئولان فناوري به دست آمده است، آيا مردان تجارت و فروش ميتوانند جانشين مناسبي براي گيتس باشند؟
Rob Helm يکي از تحليلگران مايکروسافت معتقد است: “مايکروسافت که حالا به اوج پيشرفت و توسعه فني رسيده است، ديگر نيازي به مديران فني ندارد.”
ولي وقتي نظر بسياري از تحليلگران آيتي را در اين مورد جويا ميشويد، اکثر آنها مديران زبده فناوري را افراد موفق و سودمندي براي اين پست ميدانند. البته شايد مديراني که سابقه تجاري بيشتري دارند از مقبوليت عمومي بيشتري برخوردار باشند.
Rob Helm در اين مورد توضيح ميدهد:” Bob Muglia، معاون مسئول بخش سرور و ابزارهاي شرکت مشخصا فردي ايدهآلي خواهد بود، چون سودهاي غير منتظرهاي نصيب شرکت کرده است. او از پشتيبانان سرسخت ويندوز و آفيس محسوب ميشود.”
از سوي ديگر Ray Ozzie از مديران معروف بخش فناوري است که بيشترين شباهت را به گيتس دارد. Rob Koplowits از تحليلگران مرکز پژوهشي Forrester او را يکي از آينده نگرترين مديران شرکت ميداند که هميشه روابط نزديکي با گيتس داشته است.
به هر حال چيزي که همه بر آن توافق دارند اين است که مايکروسافت براي مقابله با شرکتهاي ديگر و در راس آنها گوگل؛ نياز به بازنگري در رهبري فني خود دارد.
پيشرفت بيشتر در زمينه تجارت آنلاين، نياز به تفکراتي شبيه گيتس دارد تا با آزمايشات مختلف بتوانند خدمات آنلاين بهتري در اختيار کاربران قرار دهند.
به طور منطقي ممکن نيست بتوان جانشيني براي گيتس و همين طور بالمر انتخاب کرد! آنها دو دوست قديمي هستند که مدتها در کنار هم در مايکروسافت کار کردهاند. با اينکه شيوههاي مديريتي آنها با هم متفاوت است اما سابقه طولاني فعاليتشان، نام آنها را با نام شرکت مترادف کرده است.
به نظر کارشناسان در دوران پس از گيتس، اين نظر سهامداران است که مدير منتخب را معرفي ميکند. اما تا کنون هيچ اظهار نظري در اين رابطه چاپ نشده است!!!
اريم. ما با همکاري هم ميتوانيم محصولات بيشتري بفروشيم و خدمات بهتري در اختيار کاربران در سراسر دنيا قرار دهيم.”
لینک کوتاه:
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند: